سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که حضرتش روزى میان یاران خود نشسته بود . زنى زیبا بر آنان بگذشت و حاضران دیده بدو دوختند . پس فرمود : ] همانا دیدگان این نرینگان به شهوت نگران است و این نگریستن موجب هیجان . پس هر یک از شما به زنى نگرد که او را خوش آید با زن خویشش نزدیکى باید ، که او نیز زنى چون زن وى نماید . [ مردى از خوارج گفت خدا این کافر را بکشد چه نیک فقه داند . مردم براى کشتن او برخاستند ، امام فرمود : ] آرام باشید ، دشنام را دشنامى باید و یا بخشودن گناه شاید . [نهج البلاغه]
ماجرای گفتگوی من با سرباز آمریکائی در مرز

دو پرسش یک لبخند و ...

نوشته شده در یکشنبه دوازدهم اردیبهشت 1389 ساعت 0:0 شماره پست: 1

 

 

بسم ألله ألرّحمن ألرّحیم

سلام

جاتون خالی چن روز قبل کربلا بودم. در بازگشت و لب مرز قبل از عراقیا،آمریکاییا(!) گذرنامه ها رو بررسی

 می کردن. برخلاف همیشه اینی که گذر منو می دید باهام شروع کرد به حرف زدنو احوال پرسی. منم

 جوابشو دادم. در ضمن دو تا سوالم ازش کردم ?-شما اینجا چیکار می کنین؟ ?- اینجا کشور شماس؟

میشه بقیه شو بعداً ؟  پس خداحافظ

 


کلمات کلیدی: خاطره


نوشته شده توسط سید ابراهیم موسوی 89/4/6:: 5:6 عصر     |     () نظر


ام سی آی فایو؛ باشگاه بزرگ فروشندگان ایرانی